صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فلسفه / آدم، ابوالبشر /

فهرست مطالب

آدم، ابوالبشر


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 30 مهر 1398 تاریخچه مقاله

موضوع دیگری كه در برخی از بخشهای كتاب عهد جدید مطرح می‌شود، ازلیّت مسیح و تقدّم وجودی او بر آدم است. گرچه طبیعت ناسوتی مسیح بعد از آدم و از نسل آدم است، لیكن وجود و طبیعت لاهوتی او به عنوان كلمه و روح‌الله، ازلی است و پیش از خلقت عالم بوده است. همه‌چیز در او آفریده شده و آنچه در آسمان و بر زمین است، و آنچه دیدنی و نادیدنی است همه به‌وسیلۀ او و برای او هستی یافت، و او قبل از همه است و همه‌چیز در او قیام دارد (نك‍ : یوحنا، 1:1-14؛ نامۀ پولس به كولسّیان، 15:1- 18). به گفتۀ پولس (نامۀ به رومیان، 14:5) آدم شبیه و نمونۀ مسیح آینده است. بدین‌سان مسیح اصل و آدم شبیه و نمونۀ آن اصل است، و چون اصل بر شبیه و نمونه مقدم است، مسیح بر آدم تقدم دارد (نك‍ : بارت، 46-47). بنابر مفاد نامۀ پولس به رومیان، بخشایشی كه با مسیح همراه است نیز بر گناه آدم مقدم است (همو، 107). آدم نمودار تمامیت و كمال انسان نیست، زیرا تمامیت انسان در جاودانگی و قرب الٰهی و برابری با فرشتگان است، كه آدم با گناه خود آن را از دست داد. نمودار تمامیت انسان، مسیح است كه آنچه را كه خداوند در آغاز برای آدم و نوع بشر خواسته بدو، تحقق بخشید (همو، 74-75, 115؛ مكاری، 129-130).

در كلام مسیحی

مسألۀ گناه اولیه به گونه‌ای كه در نامه‌های پولس مطرح است، نخستین‌بار به‌وسیلۀ اوگوستین (354-440م) مورد بحث و بررسی كلامی قرار گرفت. پیش از او ظاهراً این نظریه در نظام اعتقادی كلیسا به صورت قطعی و رسمی درنیامده بود. ایرنائیوس (سدۀ 2م) از آباء اولیۀ كلیسا، گناه اولیه را نه در آدم، بلكه در نسل قابیل و نتیجۀ‌ لعن خدا بر او می‌دانست (هیستینگز، 9 / 560). كلمنت اسكندرانی (150-220؟م) در این‌باره سخنی نگفته، و حتی مرگ را نتیجۀ سقوط آدم ندانسته است (هیستینگز، 9 / 561). اوریگن (185-254؟م) در اوایل عمر سرگذشت آدم در سفر پیدایش را تمثیلی مجازی از سقوط ارواح از عالم روحانی به عالم جسمانی می‌دانست، ولی در دوره‌های بعد نظر پولس را پذیرفت (همو، 9 / 560). آباءِ اولیه كلیسا غالباً گناه آدم را موجب سقوط خود او و زایل شدن «موهبتهای اضافی» (نك‍ : سطرهای آینده) در شخص او می‌دانستند، و به مسألۀ ادامه و انتقال گناه و آثار آن در فرزندان آدم و نسلهای بعد توجهی نداشتند؛ اما برخی دیگر از آباءِ اولیۀ كلیسا، در تفسیر سخنان پولس می‌كوشیدند كه چگونگی این نظر را به روش خود توجیه و بیان كنند. برخی از آباءِ اولیۀ كلیسا انتقال گناه را تنها در جسم می‌دانستند، و روح را از آن مبرا می‌شمردند و می‌گفتند كه ارواح جدا از اجساد خلق می‌شوند و پس از انعقاد نطفه به ابدان خاص خود می‌پیوندند، و از این روی در ارتكاب گناه دخالتی ندارند. گناه در جسم، كه محل شهوات است ادامه می‌یابد و در عمل زناشوئی از پدر به فرزند منتقل می‌شود. این اعتقاد كه به نظریۀ آفرینشی مشهور است، نظریۀ رائج در كلیسای ارتودكس شرقی شد، ولی كلیسای كاتولیك روم آن را نپذیرفت. در آغاز سدۀ 3 ترتولین، متكلم مسیحی، نظریۀ دیگری مطرح كرد كه در حقیقت استنتاج از گفته‌های پولس بود، و در دوره‌های بعد با گسترشی كه در آثار اوگوستین یافت اساس اعتقاد كلیسا در این باب شد. بنابر گفتۀ ترتولین، كه به «نظریۀ انتقال» شهرت یافت، روح چون جسم در نطفه از پدر به فرزند منتقل می‌شود، و گناه نه تنها در جسم، بلكه در روح نیز موجود و مضمر است و در طی توالد و تناسل از نسلی به نسل دیگر می‌رسد (پرایس، 94-95). اوگوستین در مشاجراتی كه با متكلم معاصر خود پلاگیوس در این‌باره داشت، سخنان پولس و نظریات اوریگن و ترتولین را بسط داد، و موضوع را به نوعی كه در افكار آباء و متكلمان پیش از او سابقه نداشت با مسألۀ آزادی ارادۀ انسان مرتبط ساخت. پلاگیوس انسان را در اعمال خود و در پیروی از احكام شریعت آزاد و مختار می‌دانست و می‌گفت كه هركس مسئول كارهای خویش است. اوگوستین می‌گفت كه آدم پیش از سقوط در انتخاب خیر و شر آزاد بود، ولی پس از نافرمانی و سقوط آزادی اراده را از دست داد، و این كیفیت، یعنی فساد طبیعت، از او به فرزندانش انتقال یافته، و انسان ساقط اسیر شهوت و گناه است و از آن گزیری ندارد.
اوگوستین نیز چون ترتولین ادامۀ گناه را در نوع بشر نتیجۀ نزدیكی زن و مرد و انتقال فساد در روح فرزند می‌دانست. پلاگیوس می‌گفت كه كودكان مانند آدم پیش از سقوط پاك و معصوم‌اند، ولی اوگوستین كه تأثیر سقوط آدم را كلی و همگانی می‌پنداشت و می‌گفت كه كودكان میراث آدم را از پشت پدر با خود می‌آورند، و با استناد به گفتۀ پولس (نامه به رومیان، 15:7-24) انسان را حتى در انتخاب خیر و اراده به سوی آن آزاد و مختار نمی‌دانست. به گفتۀ او تنها لطف و عنایت الٰهی است كه انسان را به سوی خیر هدایت می‌كند، و این به سبب لیاقت انسان نیست، بلكه بخشایش و ارادۀ خداوند چنین ایجاب می‌كند، حتی دعا و نیاز انسان نیز موهبت الٰهی و تابع مشیت خداوند است، و از این روی كسی كه به خیر رو می‌كند نباید آن را به خود نسبت دهد، بلكه باید خداوند را فاعل و موجب گرایش خود به سوی رستگاری بداند (ولفسون، 162-164, 168). این نظریه در طول قرون وسطى در كلیسا مطرح بود، و به عبارات مختلف بیان می‌شد.
توماس اكویناس گناه اولیه را عبارت از درهم ریختن نظم و هماهنگی اخلاقی و عاطفی اولیه می‌دانست، ولی برخلاف اوگوستین تأثیر آن را كلی نمی‌دانست. در نظر او سقوط آدم عقل و اراده به سوی خبر را یكسر در او و نسل او تباه نكرد، شهوت را نیز عین گناه نباید دانست، زیرا شهوت میل و اشتیاق شدید است و طبیعت و ماهیت آن با عشق یكی است، و می‌تواند انسان را به سوی كمال خیر كه شناخت ذات الٰهی است هدایت كند (هیستینگز، 561 /  9؛ ژیلسون، 280-281). نظریات اكویناس و متكلمان پیرو او، اساس اعتقاد كلیسای كاتولیك در این باب شد و در شورای ترنت (1545-1563م) رسمیت یافت. ولی بنیانگذاران نهضت اصلاح كلیسا كه این نظریات را با دیدگاه اوگوستین و گفته‌های پولس ناسازگار می‌دانستند، آن را نپذیرفتند.
به‌طوركلی كلیسا معتقد بود كه در آغاز آفرینش خداوند 2 گونه موهبت به آدم ارزانی داشت: 1. موهبتهای ذاتی یا طبیعی؛ 2. موهبتهای اضافی یا فوق طبیعی، موهبتهای ذاتی عقل و اراده بود، كه وی به یاری آنها می‌توانست آفریدگار خود را بشناسد و از خواست و ارادۀ او پیروی كند؛ اما این موهبتها برای آنكه آدم به كمال غائی خود برسد بسنده نبود. پس خداوند موهبتهای دیگری چون ایمان، امید و محبت بدو بخشید، و علم بر حقایق امور، جاودانگی، قدرت غلبه بر شهوات، آزادی از درد و بیماری را نیز بر آنها افزود؛ لیكن آدم از عقل و آزادی ارادۀ خود چنان‌كه باید بهره نگرفت و نافرمانی كرد، و از این روی گناهكار شد و از مقامی كه داشت فرو افتاد. اعتقاد كلیسای كاتولیك بر آن است كه آدم پس از سقوط تنها موهبتهای اضافی را از دست داد، و موهبتهای ذاتی و طبیعی، یعنی عقل و آزادی اراده را همچنان با خود حفظ كرد، ولی كلیسای پروتستانت سقوط آدم را موجب فساد تمامی موهبتهای او می‌داند. در هر حال با ایمان به مسیح و یكی شدن با او تمامی موهبتها قابل بازگشت‌اند: برخی با غسل تعمید و یا با توبه (در مورد مسیحیانی كه بعد از غسل تعمید مرتكب گناهی شده‌اند)، و برخی دیگر، یعنی 4 موهبت علم به حقایق امور، جاودانگی، غلبه بر شهوات و آزادی از درد و بیماری، پس از رستاخیز همگانی و داوری نهایی (نك‍ : هیستینگز، 6 / 367- 368).
البته این‌گونه عقاید و تصورات دربارۀ گناه اولیه و انتقال و ادامۀ آن در نوع بشر و سایر نظریات مربوط به آن كه در آثار اوگوستین و متكلمان بعد از او دیده می‌شود، در سخنان عیسی(ع) نیست، و اساس آن در گفته‌های پولس است. پولس این اندیشه‌ها را از عقاید گنوسیان گرفته، با آنچه در سفر پیدایش دربارۀ آدم آمده است. درهم آمیخت (بولتمان، 90-91)، و پس از او متكلمان دیگر مخصوصاً اوگوستین به بسط و توجیه و تفصیل آن پرداختند، و موضوع را به صورت یكی از معضلات كلام مسیحی درآوردند. گرچه كلیسای غرب ناگزیر به قبول و توجیه و تبلیغ این آراء بود، لیكن جامعۀ مسیحی همواره بدان به دیدۀ تردید می‌نگریسته است؛ حتى كلیسای ارتودكس شرقی آن را نپذیرفت، و در میان آباء اولیۀ كلیسا، كسانی چون پلاگیوس، و در سده‌های میانه متفكرانی چون آبلار، و در سدۀ 17م اشخاصی چون تایلور از قبول آن امتناع داشتند (هیستینگز، 9 / 562). در دوره‌های اخیر نیز مسیحیانی كه آزاداندیش‌تر بودند، آن را با وجدان و عواطف انسانی ناسازگار می‌دیدند، و حتى هارناك متفكر و مورخ مشهور مسیحی سدۀ 19م به انتقاد از آن پرداخت (III / 204)، ولی در نیمۀ اول سدۀ حاضر، بعد از ویرانیها و كشتارهای دو جنگ جهانی، موضوع فساد فطری انسان به شدت مورد توجه قرارگرفت، و متفكرانی چون بارت، بولتمان و برونر كه از فلسفۀ اگزیسنانسیالیستی رایج در آن روزگار متأثر بودند، موضوع را بار دیگر به روش فكری و فلسفی خاص خود مطرح كردند (مكاری، 95-105).

مآخذ

ازهری، محمد بن احمد، تهذیب‌اللغة؛ جودائیكا، ج 2؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، دارالكاتب العربی؛ زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس؛ كتاب مقدس، (عهد عتیق و عهد جدید)؛ هیستینگز، ج 1، 5، 6، 9؛ نیز:

Albright, William Foxwell, From the Stone Age to Christianity, New York, 1957; Andrews, H. T., An Introduction to the Apocryphal Books, Michigan, 1964; Barth, Karl, Christ and Adam, Man and Humanity in Romans 5, Translated by T. A. Smail, New York, 1962; Bultmann, Rudolf, Primitive Chrisianity, Translated by R. H. Fuller, New York, 1958; Epstein, I., Judaism, A His Torical Presentation, London, Penguin Books, 1960; Gilson, Etienne, Elements of Christian philosophy, New York, 1963; Harnack, A., History of Dogma, London, 1898, vols. III; The Lost Books of the Bible and the Forgotten Books of Eden, Cleveland, 1963; Macquarrie, J., An Existentialist Theology, London, Penguin Books, The Oxford Annotated Bible with the Apocrypha, ed. Herbert G. May & Bruce M. Metzger, Oxford, 1965; 1973; Price, Charles p, The Principles of Christian Faith and Practice, New Delhi, 1977; Scholem, G. G., Mojor Trends in Jewish Mysticism, New York, 1967; Sérouya, Henri, La Kabbale, Presses Universitaires de france, 1967; Widengren, G., «Early Hebrew Myths and Their Interpretation», Myth, Ritual, and Kingship, ed. S. H. Hooke, Oxford, 1958; Wolfson, Harry Austryn, «St. Augustine and the Pelagian Controversy», Religious Philosophy: A Group of Essays, New York, 1965.

فتح‌الله مجتبائی

III. آدم در آیین زردشتی

بنابر عقاید زردشتیان «نخستین انسان» كیومرث (در پهلوی گَیُومرت یا گَیُومَرْد، به فارسی گیومرث یا كیومرث، در عربی جیومرت، در اوستا گَیَه مَرْتَن) نام دارد. این نام در اصل به معنی «زندگی میرا» است و در برابر «زندگی نامیرا» كه خاص توصیف خدایان است، در تسمیۀ «نخستین انسان» به كار رفته است. كیومرث ششمین مخلوق از آفریدگان ششگانۀ (گاهی هفتگانۀ) اورمزد (= اَهُورَ مَزْدا) است (نك‍ : خلقت). چگونگی آفرینش او در كتابهای پهلوی زردشتی و نیز در منابع دوران اسلامی كه اطلاعات آنها اساساً مبتنی بر ترجمۀ خداینامۀ پهلوی به عربی بوده، آمده است. بنابر اسطورۀ خلقت زردشتی، اورمزد كیومرث را در مدت 70 روز آفرید (بُنْدَهش، فصل یك الف، بند 21). خلقت او در 3 هزارۀ دوم از عمر 000‘12 سالۀ عالم انجام پذیرفت. نخست اورمزد از روشنی بی‌آغاز (= ازلی) «هیأت آتش» (در پهلوی «آسْرو كرب) را آفرید و كیومرث را به این شكل خلق كرد (دادِستان دینیگ، پرسش 63، بند 3) و گرمی این نور ازلی است كه در نطفۀ آدمیان وجود دارد (بُنْدَهش، فصل یك الف، بند 13)، اما تن او از گِل (روایات پهلوی، ص 136، بند 36) یا از زمین آفریده شد (بندهش، فصل یك الف، بند 13). شاید از این‌روست كه كیومرث در كتابهای پهلوی (دینكرد، 29، س 1) و منابع دوران اسلامی (مسعودی، 85؛ اصفهانی، ‌16، 56؛ بیرونی، 99) لقب گِلشاه (ملك‌الطین) دارد. این لقب در بعضی منابع اسلامی به صورت گرشاه (ملك الجبال، شاه كوه) نیز آمده، و این ابهام از خط پهلوی ناشی شده است (كریستن سن، 85-123). كیومرث همچون دیگر آفریدگان این جهانی («گیتی» در اصطلاح كتابهای پهلوی) به مدت 000‘3 سال بی‌حركت ماند. در آغازِ 3 هزارۀ سوم اهریمن به جهان حمله كرد، و از این زمان دوران اختلاط خیر و شر آغاز گشت. اهریمن بر آسمان و آب و زمین و گیاه و گاو «یكتا آفریده» (پیش‌نمونۀ حیوانات مفید) تاخت و همه را با بدی آلوده كرد، اما نتوانست كیومرث را بلافاصله بكشد، زیرا مقدر شده بود كه وی به مدت 30 سال در جهان زندگی کند (بندهش، فصل 4، بند 25). سرانجام پس از گذشت 30 سال آسْتُو ویداد، دیو مرگ، توانست او را از میان ببرد. در هنگام مرگ نطفۀ او بر زمین ریخت؛ بخشی از آن را ایزد نَرْیُوسَنْگ برگرفت و بخشی دیگر به اِسْپَندارْمَذ، ایزد بانوی زمین، سپرده شد. پس از 40 سال از این نطفه نخستین زوج بشر به نامهای مَشی و مَشیانه (یا مَهْلی و مَهلیانه و غیره) به صورت ریواسی از زمین روییدند، همانند و هم‌بالا و به یكدیگر پیوسته بودند. سپس آفریدگار در آنها جان دمید و از یكدیگر جدا گشتند و به صورت انسان درآمدند (همان، فصل 14؛ اصفهانی، 57؛ بیرونی، 100). نخست به خدایی اورمزد معترف شدند، اما بر اثر اغوای اهریمن، وی را آفریدگار جهان دانستند. این اندیشه و گفتار دروغ سبب شد كه هر دو گناهكار شدند به گونه‌‌ای كه روان آنان تا پایان جهان دوزخی شد. 30 روز بدون غذا گذرانیدند و با گیاهان خود را پوشانیدند. سپس در بیابان بزی یافتند و شیر آن را دوشیدند و خوردند. بعد از گذشت 30 روزِ دیگر به گوسفندی برخوردند و آن را كشتند و كباب كردند و خوردند. بعد از آن بافتن جامه، استخراج آهن و ساختن افزارهای آهنین را آموختند. پس از گذشت 50 سال دارای 7 جفت فرزند توأمان شدند و از آنان نسل بشر به صورت نژادهای گوناگون ادامه یافت (بندهش، فصل 14).
در این اسطوره كیومرث در واقع «پیش‌نمونۀ» انسان به‌شمار می‌رفته است، به همین جهت توصیفی كه از او شده توصیف انسان واقعی نیست؛ گفته شده است كه بالا و پهنای او مساوی و به اندازۀ 4 نای بود و همچون خورشید می‌درخشید (همان، فصل یك الف به بعد). نخستین جفت واقعی بشر مَشی و مَشیانه بوده‌اند. نویسندگان دوران اسلامی كه به شرح تاریخ و عقاید دینی ایران پیش از اسلام می‌پردازند، غالباً در مقام مقایسه، كیومرث را با آدم بشر یكی می‌دانند (قدامةبن جعفر، 234؛ طبری، 1 / 17، 147؛ بلعمی، 4؛ اصفهانی، 14؛ ثعالبی، 1، 3)؛ اما در بعضی روایتهای دیگر مَشی و مَشیانه را قرینۀ آدم و حوّا دانسته‌اند (بیرونی، 99؛ بلعمی، 113).
در میان اقوام قدیم ایرانی اشخاص دیگری نیز مانند هوشنگ، تهمورث، جمشید و مَتو (كه نامش در منوچهر باقی است) در اصل نخستین انسان به‌شمار می‌رفته‌اند، اما اینان بعدها این مقام خود را از دست داده و در میان قهرمانان و شاهان اساطیری جای گرفته‌اند، چنانكه كیومرث نیز در تاریخ حماسی ایران نخستین شاه روی زمین به‌شمار آمده و نقش «نخستین انسان» بودن او فراموش شده است.

مآخذ

اصفهانی، حمزه، سنی ملوك‌الارض و الانبیاء، بیروت، دار مكتبةالحیاة، 1961م؛ بلعمی، محمد بن محمد، ترجمۀ تاریخ طبری، به كوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، زوار، 1353ش؛ بندهش، به كوشش تهمورث دینشاه انكلساریا، بمبئی، 1908م؛ بیرونی ابوریحان، آثارالباقیة، به كوشش ادوارد زاخائو، لایپزیك، 1923م؛ ثعالبی، عبدالملك بن محمد، تاریخ غررالسیر، به كوشش هرمان زوتنبرگ، پاریس، 1900م؛ دینكرد، به كوشش مدن، بمبئی، 1911م؛ روایات پهلوی، به كوشش دابار، بمبئی، 1913م؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ، به كوشش یان دخویه، لیدن،‌ 1879-1881م، ج 1؛ قدامة بن جعفر، ابوجعفر، كتاب الخراج، به كوشش یان دخویه، لیدن، 1889م؛ كریستن سن، آرتور، نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌‌ای ایرانیان، ترجمۀ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران، نشر نو، 1364ش؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاِشراف، به كوشش یان دخویه، لیدن، 1894م؛ منوچهر جوان جم، «دادِستان دینیگ»، متون اوستایی و پهلوی (ك 35)، به كوشش آرتور كریستن سن، كپنهاك، 1934م.

احمد تفضلی


IV. آدم در اسلام

موضوع آدم و آفرینش وی، در دین اسلام، از اهمیت بسیاری برخوردار است. آدم از دیدگاه اسلام نخستین پیامبر است و چون مسلمانان بخواهند آغاز و پایان نبوت را نشان دهند عبارت «از آدم تا خاتم» را به كار می‌برند. آنچه دربارۀ آدم در كتب تفسیر، حدیث، تاریخ و ادب آمده است همه مبتنی بر آیات قرآنی است. در قرآن كریم 25 بار نام آدم آمده، ولی تفصیل آفرینش او در 6 سوره است. این آیات فشرده و پرمعنی است و مفسران و صاحب‌نظران در تبیین و تفسیر آنها احتمالات بسیار داده‌اند. از این‌رو ترجمۀ همۀ آیات مربوط به آدم از این 6 سوره آورده می‌شود، زیرا تنوع مطلب چنان بسیار است كه ملاحظۀ نكات موجود در هر سوره پژوهنده را از نكات دیگر سوره‌ها بی‌نیاز نمی‌كند. اینك ترجمۀ این آیات با اندكی تصرف از كشف‌الاسرار مَیبُدی نقل می‌شود:
 

صفحه 1 از7

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: